English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8726 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air launched U هوابه هوا
costal U دندهای
costate U دندهای
costa U دندهای
post costal U پشت دندهای
infracostal U زیر دندهای
quinquecostate U پنج دندهای
subcostal U زیر دندهای
waffle slab U طاق دندهای
sternocostal U دندهای وجناغی
gear pump U پمپ دندهای
barrel organ U ارگ دندهای
corrugation washboard U موج دندهای
barrel organs U ارگ دندهای
sprocket holes U سوراخهای چرخ دندهای
gear pump U پمپ روغن دندهای
tricostate U سه دندهای دارای سه دنده
the curtain falls U پرده میافتد
f. come f.served U رودتر راه میافتد
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
it is of frequent U بسیار اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
chippie U ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
netball U توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
growing pains U فشار
isobar U تک فشار
pressing U فشار
isobars U هم فشار
pressor U فشار زا
pressure curve U خم فشار
pressure U فشار
weight U فشار
brunt U فشار
fantod U فشار
exertion U فشار
exertions U فشار
pressure sense U حس فشار
isobar U هم فشار
low pressure U فشار کم
pressures U فشار
pressuring U فشار
pressured U فشار
sense of pressure U حس فشار
bunt U فشار با سر
atmospheres U فشار جو
pressure vessel U فشار
isobars U تک فشار
ice push U فشار یخ
water pressure U فشار اب
constraint U فشار
zip U فشار
zipped U فشار
zipping U فشار
zips U فشار
violence U فشار
thrusts U فشار
total pressure U فشار کل
atmosphere U فشار جو
atmospheric pressure U فشار جو
press U فشار
presses U فشار
strain U فشار
strains U فشار
stress U فشار
impact U فشار
impacts U فشار
hydraulic pressure U فشار اب
distraint U فشار
compression U فشار
tension U فشار
tensions U فشار
back pressure U پی فشار
thrust U فشار
push U فشار
back iron U بن فشار
pushed U فشار
line of thrust U خط فشار
isopiestic U هم فشار
thrusting U فشار
stroke U فشار با پا
barometric pressure U فشار جو
pushes U فشار
stroking U فشار با پا
stressing U فشار
stresses U فشار
stroked U فشار با پا
strokes U فشار با پا
isobare U هم فشار
high pressure area U منطقه پر فشار
high pressure line U خط فشار قوی
impluse voltage U فشار ضربهای
high pressure U فشار زیاد
hydrostatic U مربوط به فشار اب
high tension U فشار قوی
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
gage pressure U فشار گیج
high tension magneto U مگنت پر فشار
hydraulic pressure U فشار هیدرولیکی
impact pressure U فشار اصابت
hydrostatic pressure U فشار ایستابی
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
high voltage line U خط فشار قوی
impaction U فشار سخت
hydrostatic pressure U فشار عمق
high tension line U خط فشار قوی
high potential U فشار قوی
carebaria U احساس فشار در سر
critical pressure U فشار بحرانی
deflationary pressure U فشار انقباضی
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
diastolic pressure U فشار دیاستولی
diffraction loading U منتجه فشار
direct pressure U فشار مستقیم
discharge pressure U فشار تخلیه
cost push U فشار هزینه
cost push U فشار قیمت
contact pressure U فشار تماس
center of pressure U مرکز فشار
central head U فشار مرکزی
centre of pressure U مرکز فشار
ciderpress U میوه فشار
hydraulic pressure test U ازمایش فشار اب
compressive stress U فشار تراکمی
confined water U سفره اب با فشار
constant pressure U فشار ثابت
contact pressure U فشار تماسی
drag loading U فشار کششی
drag mark U محل فشار
external pressure U فشار خارجی
external pressure U فشار برونی
eyestrain U فشار باصره
flux density U تراکم فشار
forced draft U هوای با فشار
gage pressure U فشار مانومتری
gossypium U داروی فشار
group pressure U فشار گروهی
head loss U افت فشار
excess pressure U فشار اضافی
equilibrium vapor pressure U فشار به حد تعادل
equilibrium pressure U فشار تعادلی
dynamic pressure U فشار دینامیکی
dynamic pressure U فشار پویا
earth pressure U فشار خاک
economic pressure U فشار اقتصادی
edge pressure U فشار لبه
effective pressure U فشار موثر
electric tension U فشار الکتریکی
end thrust U فشار محوری
cold water test pressure U ازمایش فشار اب
inclined compression U فشار مایل
pressure surface U سطح فشار
standard atmospheric pressure U فشار متعارفی جو
starting pressure U فشار استارت
static head U فشار ایستایی
static pressure U فشار ایستایی
stress of poverty U فشار بینوایی
thrust of the arch U فشار طاق
to bear pressure upon U فشار اوردن بر
to press up U با فشار بالابردن
to squeeze to death U با فشار کشتن
torisonal strain U فشار پیچشی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1offshoring
1pushrod
2crucification
0drag
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com